پروفسور دکتر حمیدرضا یوسفی

  جریان تحریف و نفوذ دو تیشه درخت انقلاب اسلامی در ایران می باشند که از محافل تجددخواه کاذب و اصلاح طلب تندرو سرچشمه می گیرند و مدیریت می شوند. شعار این جریان از همان ابتدا “تدبر”، “تحمل” و “تعامل” به هر قیمتی بوده است. انگشت راهبرد جریان تحریف روی وارونه سازی واقعیتهای جاری در جامعه است. پروژه برجام و پیشنهاد برجامهای دیگر و قبل از هرچیز حسرت مذاکره این جریان بر اساس یک تحریف کلان و برنامه ریزی شده است، ضمن اینکه تمام تلاشهای آنها برای گفتگو با شکست روبرو شده است، ولی شعار آنان همچنان سرسختانه همان “تدبر”، “تحمل” و “تعامل” است. تحریفی که آمریکا را “کدخدای عالم” و مشکل اروپا با کشورمان را “اعتمادسازی” می داند. این جریان چالش اصلی اقتصاد کشور را نیز با تناقض گویی های مداوم “تحریم” اعلام می کند و مسیر اصلاح همه جانبه ایران را “فقط و فقط” در مذاکره و همکاری با غرب می بیند.
مذاکرات صورت گرفته در چارچوب برجام نشان می دهند که پشت فشار این طیف برای مذاکره با آمریکا و کشورهای اروپای غربی، پروژه تحریف بین المللی واقعیتهای فعال است. پروژه ای که ایران را در افکار عمومی جهان، کشوری غیرقابل پیش بینی معرفی می کند که به دنبال “بمب هسته ای” و تسلیحات کشتار جمعی و موشکهای بالیستیک برای تهدید منافع غرب و حوزه های نفوذ آنها در جهان اسلام است. گام بعدی این “تحریف سیستمی” ایجاد زمینه مناسب برای راه انداختن تحریم سخت با “فشار حداکثری” و مدیریت “رفتار” و اهداف ایران در منطقه می باشد. برخورد این جریان در ایران و مراودات بین المللی با شهدای هسته ای کشور که از نوابغ جهان هستند، مبین عدم مسئولیت پذیری آنهاست. آیا می دانستید که هیچکدام از شهدای هسته ای کشورمان در خارج از کشور تحصیل نکرده اند، درحالیکه مذاکره کنندگان دولت دانش آموخته های سان فرانسیسکو، انگلستان و ماساچوست می باشند؟
بخشی از راهبرد جریان تحریف، بزرگ‌نمایی قدرت ایران-ستیزان و کوچک نمایی قدرت و توانمندیهای داخلی به منظور تکمیل پازل دشمن برای شکست ایران و در نهایت تجزیه آن به کشورهای کوچک مثل سیستان و بلوچستان، کردستان، خوزستان، لرستان و … است. آنها این هراس را به مردم تزریق می کنند که اگر ما نباشیم جنگ خواهد شد و حضور ما بعنوان جریانی خردمند در صحنه های بین المللی یک الزام سیاسی است. بُعد دیگر این تحریف، وارونه سازی حقایق و شبهه افکنی و شبهه سازی علمی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، هنری، دینی و مذهبی کشور است که به صورت گسترده ای از طریق رسانه ها بویژه شبکه های مجازی منتشر می شود و دست به دست می گردد.
جریان تحریف و نفوذ با استحاله فرهنگی ایران اسلامی به دنبال حاکمیت یک سیستم لیبرالیسم فرهنگی مبتنی بر تسلیم تمدنی است. پندار آنها این است که با تحریف فرهنگ انقلاب اسلامی، عرصه های اقتصاد، اجتماع و سیاست را تسخیر کنند. آنها بطور مویرگی به رسـانه ها و مـؤسسات انـتشاراتی ورود پیدا کرده اند و حوزه چاپ و نشر آثار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را نیز در اختیار خود درآورده اند.
بررسیهای محسوس نشان می دهند که متون علوم انسانی غربی در ایران بدون کنترل و مدیریت به صورت جدی و همه جانبه تـرجمه و در دانشگاههای کشور نیز تدریس می شوند. یکی از اهداف راهبردی این پروژه ترویج افسارگسیخته علوم انسانی غربی، درونی شدن ناخودآگاه فرهنگ سکولاریستی، اومانیستی و لیبرالیستی توسط دانشجویان در محیط های علمی کشور است. میزان نفوذ این جریان باید در “سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاههای” کشور (سازمان سمت) مورد آسیب شناسی سیستمی قرار بگیرد.
این سازمان باید رسماً اعلام کند که چند درصد کتب منتشر شده آنها در سال ترجمه و اقتباس و چند درصد آنها توسط اساتید ایرانی تألیف شده است. هرچند وظیفه آنها ترجمه نیست، بلکه تألیف است. این جریان به دنبال استحاله علوم انسانی است: نهضت ترجمه در ایران نام مناسبی برای تزریق این ازخودبیگانگی همه جانبه کشور است. یکی از عواقب از پیش تعریف شده این ازخودبیگانگی دینی، فرهنگی، علمی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی کنار زدن نهضت تألیف متون علمی در حوزه های علوم انسانی و علوم اجتماعی است.
جریان تحریف و نفوذ بخوبی می داند که علوم انسانی در دل تاریخ تفکر و فلسفه اسلامی ریشه دارد. آنها با تیشه های بیرحم خود بجان این واقعیت تاریخی افتاده اند و معتقدند که سرچشمه آب زمزم علم و اندیشه ورزی تنها در غرب قابل جستجو است. این جریان دهه های متوالی است که برای تحقق راهبرد خود طیفی از جوانان کشور را با شعار “دیکتاتور” به جان حاکمیت انداخته است و سدبازدارنده پیشرفت خوداتکای کشور شده است.
پروژه جریان تحریف و نـفوذ به دنبال تحمیل سبک زندگی غربی و اروپایی در جامعه است و طیفی از شهروندان را قربانی خود کرده است. این جریان با ترویج تجمل گرایی، اشرافیت و سرمایه داری قانونگریز می خواهد اساس جامعه و گفتمان انقلاب اسلامی را پوچ جلوه دهد و جـامعه را بـه سوی امتناع تفکر هر چه بیشتر، مصرف گرایی و زندگی عشرتکده ای سوق دهد. یکی از خصیصه های بارز جریان تحریف و نفوذ این است که راه حل نهایی مشکلات جـامعه، بـویژه مـشکلات اقتصادی کشور را در رابطه و تسلیم تمدنی غرب شدن می بیند. تسلیم تمدنی به معنای پرهیز از اندیشه ورزی و تولید هرگونه تکنولوژی در کشور با این بهانه که ایران دنبال ساختن بمب اتم است، می باشد. البته این ادعا یکی از مخربترین حربه های سیاسی برای “در منگنه قراردادن” ایران است. آنها حتی حل مشکل آلودگی هوا در کشور را نیز به مذاکره با آمریکا گره زده اند، کشوری که خودش از همه معاهده های بین المللی خارج شده است یا آنها را نقض می کند.
تصور کنید گروهی تحت عنوان “جامعه جهانی” برای کنترل همه جانبه شما به تحریف و نشر اکاذیب روی بیاورد و بگوید برای ثابت کردن اینکه این اتهامات به شما وارد نیست، باید همه درهای خانه و آشیانه خود را بروی ما باز کنید و باز بگذارید تا هر وقت که ما اراده کردیم بتوانیم به خانه شما بدون اجازه و وقت قبلی وارد شویم. در این صورت عکس العمل شما چه خواهد بود؟
آسیب شناسی کلید شناخت جریانها، چالشها و ایجاد زمینه ای مستحکم و آزموده شده برای ایجاد تحول همه جانبه است. با آسیب شناسی سیستمی می توان و باید راهبرد مخوف و مخرب جریان تحریف و نفوذ که کلید حل تمامی مشکلات کشور را داشتن رابطه با غرب و نهادهای بـین المللی تحت کنترلش مـانند سـازمان ملل، سازمان یونسکو، شورای امنیت، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مطرح می کند، شناسایی نمود و راهبرد و رهیافت مناسب اتخاذ کرد.
این جریان دهه هاست که مدعی است “گفتگو-بلد” است و “زبان دنیا” را می شناسد، و شکافی عمیق با ادبیات عوامفریبانه در کشور ایجاد کرده است که ابعاد تخریبهای آن باید مورد آسیب شناسی بدون حب و بغض قرار بگیرند. مثالهای شگفت انگیزی برای رفتار سئوال برانگیز جریان تحریف و نفوذ وجود دارد که باید در افکار عمومی به آن پرداخت تا مشخص شود که چرا ابعاد وسیعی از مشکلات کشور را نه تنها در بیرون مرزها، بلکه در داخل کشور نیز باید جستجو کرد. مثال زیر یکی دیگر از این تناقضات عملکرد سئوال برانگیز این جریان است.
آقای ماکرون، رئیس جمهور فرانسه در تاریخ ۹ دسامبر سال جاری در بازدید از سایت هسته ای گروه “فِرَم‌اتم” در شهر “لوکروزو” واقع در شرق فرانسه گفته است که “کشورش در آینده برای تأمین انرژی و توجه به ملاحظات زیست محیطی همچنان به حرکت در مسیر هسته‌ای ادامه می‌دهد. او تأکید می کند که “انرژی هسته ای سنگ بنای استقلال راهبردی فرانسه است” و “کشورش در زمینه انرژی حساب ویژه‌ای روی فناوری هسته‌ای باز کرده و در آینده به تامین انرژی از این راه اتکای زیادی خواهد داشت”.
کاربردهای انرژی اتمی در کنار پزشکی هسته ای و تولید رادیوایزوتوپها در این دانش برای درمان بسیاری از بیماریهای لاعلاج و شیمی درمانی و سیستمهای رادیولوژی، تولید برق و کاهش هزینه در تولید انرژی، شیرین کردن آب دریا، کشاورزی و کلیه صنایع مختلف و حساس استفاده می شود که هیچ کشور رو به رشدی نباید به آن بی توجه باشد. انرژی اتمی آینده جهان را رقم خواهد زد، درحالیکه جریان تحریف و نفوذ دنبال القاء و تلقین عکس آن در جامعه می باشد.
دستگاه دیپلماسی کشور ما در مقابل صحبتهای ماکرون که تأییدی بر ضرورت داشتن انرژی هسته ای مستقل می باشد، سکوت اختیار کرده است و این رفتار جای آسیب شناسی دارد تا روشن شود که ریشه این رفتار به کجا ختم می شود. فرانسه که مرتب ایران را با پیشداوریهای طراحی شده و همگام با جریان تحریف و نفوذ در ایران به ساختن بمب اتمی متهم می کند، خود آینده کشورش را بدون انرژی هسته ای، غیر قابل تصور می داند و استقلال کشورش را نیز به آن گره می زند.
جریان تحریف و نفوذ، جامعه را برای مـقابله بـا مـفاهیم گفتمان انقلاب اسلامی به دو بخش خردگرا و خردگریز شقه کرده است. از یکسو “تجددخواهان جهان-شناس”، “خردمند” و “گفتگو-بلد”که برای برداشتن تحریمها لحظه ای از پای نخواهند نشست و در نقطه مقابل آن “متعصبان خردگریز” که نه تنها دنبال “دشمن-تراشی” و “جنگ طلبی” هستند، بلکه دنبال “دیوار کشیدن در پیاده روها” نیز می باشند. این رفتار بیانگر راهبرد استبداد درونی و استعمارپذیری برونی کشور توسط این جریان است که بدترین نوع تحقیر عقل فردی و جمعی در کلیت جامعه است. در دولت بودن و همزمان نقش اپوزوسیون و مخالف حکومت را بازی کردن، عملی ضد اجتماعی است که در نهایت باعث دلزدگی و بی اعتمادی وسیع اجتماعی می شود، زمینی که جریان تحریف و نفوذ خوب با پاهای کوچک و کفشهای ازخودبیگانه اش در آن بازی می کند.
جملۀ کلیدی “مردم مطالبه اجتماعی و سیاسی دارند” جریان تحریف و نفوذ برآمده از همین تفکیک پر مین و پرتگاه است که به صورت مکرر در افکار عمومی تزریق می شود. عبارت تکراری “مطالبه سیاسی” دلالت بر این دارد که باید سران و عاملان اغتشاشات و درگیریهای مختلف کشور در تمامی برهه ها آزاد شوند، زیرا آنها اصلح هستند و عملشان درست بوده است. آنها به این واقعیت بی اعتنا هستند که خیانت و دعوت به تخریب در همه کشورهای جهان مجازات سختی در پی دارد. اینان همان عاملان تبدیل دانشگاهها و خیابانها به صحنه نبرد بین آنچه که “گفتگو-بلدهای خردمند” و “تعصبگرایان خردگریز” می نامند، هستند. عبارت “مطالبه اجتماعی” نیز پر از نیرنگ و فریب دادن افکار عمومی است و دلالت دارد بر این که فرزندان و دانش آموزان کشور باید بر طبق سند ۲۰۳۰ به سبک لیبرال تربیت شوند تا بتوانیم با دنیا بهتر همراه شویم و گفتگو کنیم. آیا کشورهای غربی اجازه می دهند که آنها را اسلامی کنند یا سیستم دیگری را وارد آن کنند؟
مدارس غیرانتفاعی یکی از نهادهایی است که جریان تحریف و نفوذ در آنجا آشیانه خوبی برای خود پیدا کرده است. شناخت و تحلیل سیستم تربیتی حاکم بر مدارس غیرانتفاعی و آسیب شناسی آنها ضروری است. برنامه درسی “پنهان” این مدارس تأثیری به مراتب عمیقتر بر روی افکار و رفتار فردی و جمعی دانش آموزان می گذارد. برنامه درسی “پنهان” به جو اجتماعی مدرسه اشاره دارد که نوشته نشده است، ولی توسط همه احساس می شود. یعنی اگر جو اجتماعی اینگونه مدارس تنبلی، عدم تلاش و سخت کوشی، نازپروردگی و تجمل گرایی باشد، قطعاً تأثیرات عمیق و پایداری را بر روی تک تک دانش آموزانش بر جای خواهد گذاشت. از طرف دیگر هم برنامه درسی “پوچ” عدم حضورش بر جریان رشد دانش آموزان اثری تعیین کننده بر جای می گذارد.
آیا آنچه حذف گردیده و تدریس نمی شود، از اهمیت و اولویت کمتری نسبت به آنچه اکنون تدریس می شود، برخوردار است؟ برای مثال چرا موضوعاتی مانند ریاضیات، زبان و … در مدارس تدریس می شوند، اما موضوعاتی نظیر مهارت های اساسی زندگی، تعهد و مسئولیت پذیری، تلاش و سخت کوشی، کار جمعی، اندیشه ورزی و … تدریس نمی شود؟
سرچشمه جداسازی و تفکیک دانش آموزان از یکدیگر نیز همین دو شقه کردن افراطی این جریان است که تعادل و عدالت محوری در آموزش را زیر سوال می برد. از یاد نبریم که مدارس اجزاء کوچک یک جامعه هستند و تفکیک دانش آموزان از هم با هر عنوانی، بویژه با عناوین “برخوردار” و “کم برخوردار”، آینده جامعه را با بحرانهای جدی مواجه خواهد ساخت و همگرایی بین آنها و قشرهای دیگر جامعه را با چالش روبرو خواهد کرد. این را هم بدانیم که این دانش آموزان در آینده قرار است در یک جامعه و در کنار هم زندگی و کار کنند.
یکی از روشهای بنیادین جریان تحریف و نفوذ برای تسخیر و راهبری نوع نگاه افکار عمومی و محقق ساختن اهداف خود، دادن رشوه به مسئولین سطوح مختلف اقتصادی و بخصوص فرهنگی و رسانه ای است. این کار معمولاً توسط فرماندارها یا سرپلهای خبره و چاپلوس صورت می گیرد که با سردبیرها و افراد مطرح روزنامه های بنام و پرخواننده کشور ارتباط برقرار می کنند و غالباً با دادن هدایای مالی در قالب “کارتهای هدیه” با مبلغی قابل ملاحظه آنها را بر آن می دارند که سکوت کرده و از هرگونه انتقاد از این جریان خودداری کنند و کسانیکه دست به نقد و افشاگری می زنند را از کار برکنار می کنند.
نمونه های متعددی وجود دارد که سردبیرهای شایسته و قابل کشور به خاطر عدم پذیرش رشوه از سرپلهای جریان تحریف و نفوذ کار خود را از دست داده اند. بهترین راه برخورد با این جریان مخرب و بی رحم شناسایی آتش به اختیار و افشای گسترده این سرپلها و افراد پشت صحنه آنها با اسم و رسم و عکس و معرفی آنها به دستگاه قضایی کشور است. شناسایی این تیشه های ریشه های فرهنگی و تمدنی در کشور باید به آسیب شناسی گسترده مبادرت ورزید و افکار عمومی را مقام سازی و واکسینه کرد.
باید آسیب شناسی شود که آیا می توان در یک جامعه اسلامی، سبک زندگی از درون متفاوت لیبرال را بدون تسلیم تمدنی و فرهنگی همه جانبه پیاده کرد یا خیر؟ اگر این امر ممکن است، کجای کلیت جامعه و تاریخ و نگاهش به دین باید مورد جراحی قرار بگیرد و عواقب این جراحی چه خواهد بود. همانطور که پیاده سازی سبک زندگی اسلامی در یک جامعه لیبرال شدنی و امکان پذیر نیست، جواب سئوال فوق نیز منفی است. ایران تنها با حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و چرخش تمام عیار رویکرد خود به درون کلیت جامعه و بکارگیری استعدادهای کشور می تواند پیشرفت روزافزون داشته باشد، بازدارندگی خود را حفظ کند و دوستی قدرتمند و با اعتماد برای جهانیان باشد.

(Visited 28 times, 1 visits today)
دسته بندی: یادداشت برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

مطلب قبل و بعد
مطالب مشابه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد